
این مطلب را بیان کرد نه اینکه طبق نظریههای روانشناسی غربی بیان این مفاهیم را تا سنین بالاتر به تعویق بیندازیم. و حتی باید در ابتدای خردسالی هم برای او میتوان این مفاهیم را بیان کرد. یا اینکه وقتی کودک با والدینش به مغازه میرود بهانه میگیرد و گریه میکند که من فلان چیز را میخواهم این یک مسئله و اتفاق روزمره است که برنامهساز باید این مطلب را با بچه درمیان بگذارد و به او گوشزد که وقتی انسان جایی میرود نباید هر چیزی را بخواهد.
قالب برنامه “سپید پررنگ” ترکیبی از پلاتو، تولید و گزارش است. “نیم رخ” ترکیبی بود از پلاتو (آماده شدن یک متن و تک خوانی آن) و گزارشها و در سالهای آخر “نیم رخ”، در برنامه یک میز قرار داده شد که دورتادور آن نوجوانانی می نشستند و راجع به موضوعی بحث میکردند. بعدها برنامههای “شیب تند” و “نارنجستان” تولید شد که پلاتویی-نمایشی بود یعنی غیر از اینکه پلاتو گفته میشد نمایشهایی هم در آن اجرا میشد. قالبهای دیگری که رایج شد “نقطه سرخط” و “مثبت من” بود که از دو مجری پسر و دختر استفاده میکردند به علاوه یک کارشناس مسائل نوجوانان، که با حضور آن کارشناسان مشکلات و مسائل نوجوانان مطرح میشد.
4-1-4-6 علی زارعان :
80 درصد یافتههای شخصیتی انسان تا سن هشت سالگی تکمیل میشود و 20درصد بقیه از 8 سالگی تا زمان مرگ تکامل مییابد. پس نه تنها این دوره زمان آموزش و ارائه مفاهیم است بلکه شاید بزرگترین پایگاه انتقال مفهوم است. در گروههایی که طبقهبندیِ “مخاطب محور” دارند تنوع قالبها در حد تنوع قالبها در یک شبکه تلویزیونی است. و این تنوع از مستند تا مسابقه و از برنامه ترکیبی تا انیمیشن را شامل میشود. این وسعت تنوع دایره قالبها و اثرپذیری شدید مخاطب باعث میشود که پی ببریم بهترین سرزمین برای تولید برنامه در تلویزیون دوره خردسالی و کودکی است. کودک 20 برابر بزرگسال از تلویزیون دریافت دارد و هیچگونه مقاومت انکاری در مقابل تلویزیون ندارد یعنی همان دیالوگهای طبیعی که بزرگسالان دارند مثل “اه دروغه” ندارد.
نظرسنجیها نشان میدهد که سلیقه در تقاطع جنسی قابل مقایسه با سلیقه در تقاطع سنی نیست. به این معنا که سلیقه دختر 9 ساله به دختر 16 ساله نزدیکتر است تا به پسر 9 ساله. و این یک یافته کاملا شخصی است که بررسی نظرسنجیهای سالهای اخیر به من نشان داده است. البته این تفکیک با سطوح پیاژه تعارضهایی دارد ولی آنقدر عمیق نیست که نشود آن را حل کرد. و این یک یافته خاص و کاملا شخصی است که از نظرسنجیهای مختلف به دست آمده است. اگر قرار باشد برنامهای خاص یک گروه جنسی تولید شود ذاتا علائق ویژه قابل انفکاک از سن دارد.
من چندتا مثال با دلایل موفقیت آن برنامه برای شما می زنم : یکی برنامه “بچههای دیروز” است که اصلا برای کودک ساخته نشده است و برای کودکان قدیم تولید شده است و دلیل موفقیت آن هم خاطره بازی است. یعنی ذهن مخاطب را به دوران کودکی خود میبرد. این برنامه از لحاظ فلسفی مجاورت دارد به کودکی و حال کودکی آدم را خوب میکند. برنامه “نیمرخ” قالبش ساده بود ولی محتوای آن محتوای فربه و به سامانی بود. و مخاطب برای دریافت محتوا به آن مراجعه میکرد. و این برنامه، برنامه محتوا محوری بود و قالب در حاشیه قرار داشت و این را هم مخاطب به خاطر صریحگوییش انتخابش کرد. برنامه “عمو پورنگ” یکی دیگر از این برنامههاست که دلیل موفقیتش مدرن، بروز و موزیکال بودنش هست.
خود مفاهیم اخلاقی جذاب نیستند و نوع ارائه آنهاست که آنها را جذاب میکند. مثلا نظم ذاتا یک سختی دارد و مخاطب خردسال میخواهد از آن بگریزد ولی نوع نگرشی که ما به کودکان میدهیم او را مجاب به تبعیت از این گزینه اخلاقی میکند.
4-1-4-7 محمود سلامیان :
ظاهر اصلی یک برنامه باید نشاط و پویایی و انرژی لازم را داشته باشد که کودک جذب آن شود ولی در باطن باید مفاهیم اخلاقی و دینی کار گذاشته شود وگرنه برنامه یک برنامه هجو خواهد شد. باید ظاهر برنامه شاد و جذاب باشد تا مخاطب را بتوانید جذب کنید.
مفاهیم اخلاقی باید برای سنین مختلف کودک تفکیک قائل شد چون بین مخاطبین خردسال، کودک و نوجوان تفاوتهای بسیاری وجود دارد و حتی نسل به نسل که هیچ بلکه سال به سال ذائقه مخاطب در حال تغییر است. نسل خردسال امروزی با کامپیوتر و اینترنت آشناست و انتقال مفاهیم نیز خیلی سادهتر شده است با توجه به این نکته که انتقال همه مفاهیم سادهتر شده است مفاهیم نادرست مثل بدآموزیها و نکات غیراخلاقی هم به راحتی به کودکان منتقل میشود. و البته نکتههای خوب نیز به راحتی به آنها منتقل میشود.
ریتم برنامه ترکیبی بسیار مهم است و آیتمها و برنامههایی که در این قالب قرار میگیرند باید متنوع باشند. هر چه که آیتمها با طعمهای مختلف و متفاوتی باشد برنامه جذابتر خواهد بود. و برنامهای که مبنای آن حرفهای مجری باشد موفق نخواهد بود. همچنان که اگر آش شله قلمکار هم باشد جواب نمیدهد باید یک تعداد مشخصی آیتم با یک محوریت پلاتویی مشخص و جذاب با استفاده از مجریانی که بتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند چه از لحاظ چهره، چه از لحاظ بیان و چه از لحاظ اجرا و طراحی آیتمهای بدیع و خلاقانه در جذب مخاطب بسیار تأثیرگذار است. استفاده از آیتمهای کهنه برنامههای دیگر، استفاده از روش اجرایی برنامههای دیگر قطعا جواب نمیدهد و اگر هم جواب بدهد خیلی کوتاه است چون مخاطب باهوش است و سریع متوجه میشود این را دیده است. مخاطب خصوصا مخاطب نوجوان دنبال چیز جدید در برنامه میگردد. برای مخاطب نوجوان عروسکی و موزیکال اولویت ندارد و برنامه ترکیبی و نمایشی اولویت دارد.حضور یک عده زیادی از بچهها به دلیل این است که برنامه نمیتواند ریتم و نشاط لازم را در مخاطب ایجاد بکند و از ایجاد یک هیجان کاذب در بچهها استفاده میکنند. و بچههایی که در استودیو حضور دارند در واقع نماینده بچههایی هستند که پای تلویزیون مخاطب برنامه هستند و وقتی آنها را وادار به جیغ و هیجان بکنیم خود این کار یک هیجان کاذب به مخاطب وارد میکند.
4-1-4-8 علیرضا رحیمی :
برنامه موفق برنامهای است که ضمن اینکه مخاطبان خود را به خوبی جذب میکند و آنها نیز میخکوب میشوند و با علاقه به تماشای برنامه مینشینند بتواند در آنها نیز اثرات خوبی به جای بگذارد که بتوانیم به آن اثرات بگوییم اثرات تربیتی و یا به تعبیر دیگری در آنها یادگیری نافع ایجاد بکند.
معممولا در ایران این تحقیقات وجود ندارد و انجام نمیشود و یا خیلی کم بوده است. ولی در خارج از ایران این تحقیقات زیاد وجود دارد مثلا به کرات اثرات فلان برنامه تلویزیونی بر روی توانایی شناختی کودکان بررسی شده است. اما در ایران این اتفاق کمتر افتاده است و به همین جهت ما الان نمیتوانیم بگوییم که ضرورتا از بررسی مخاطب به این مطلب برسیم هرچند که درست این است که در حقیقت بررسی تأثیراتی که بر مخاطب میگذارد را مد نظر قرار بدهیم. اما از آن سو یعنی از سوی برنامهسازی میشود تاحدی به این توجه کرد که پیامها و محتوا و هدفهای یک برنامه و تمام ابعاد مختلف و اجزای مختلف یک برنامه مثل یک کتاب درسی و یک فرآیند آموزشی در حقیقت اگر با یک محک تربیتی سنجیده شود.
مسلما هر مفهمومی اگر قابل درک برای کودکان باشد یعنی آن مفاهیم با طراز تحول شناختی کودکان جور باشد قابل انتقال است اما سؤال اساسی این است که چگونه میتوان آن را منتقل کرد؟ یعنی ما چکار میتوانیم بکنیم که با سرگرم کردن و از مسیری غیرمستقیم بدون اینکه بچهها متوجه بشوند و یا فکر کنند که بر سر کلاس درس هستند آن مفاهیم را فرا بگیرند؟ این تأکیداتی که کردم به این دلیل بود که بگویم ما از ابزاری مثل تلویزیون نمیتوانیم به هیچ وجه به عنوان یک ابزار آموزشی مستقیم و به عنوان یک کلاس درس استفاده بکنیم. و اگر استفاده بکنیم مسلما شکست خواهیم خورد. اما در باره آموزش اخلاقی به کودکان باید بگویم: با توجه به خصوصیات خردسالان باید بدانیم که مفاهیم اخلاقی برای این دسته از مخاطبین مفاهیم ذاتی نیستند. یعنی اینکه ما نمیتوانیم امیدوار باشیم به اینکه بچهها چیزی را که طبق تعریف ما خوب بودن و یا بد بودن است به طوری ذاتی این را قبول کنند و بگویند فلان کار غلط است چون به طور ذاتی غلط است. بلکه کودکان در این سن یک نوع برداشتی از اخلاق دارند که متخصصین آن را میگویند دوره پسر خوب، دختر خوب و یا پسر بد، دختر بد.
4-1-4-9 رضا حبیبی :
برنامه موفق برنامهای است که در آن عوامل برنامهساز هر کدام تخصص خود را داشته باشند از عوامل پیش تولید گرفته تا تولید و پس از تولید. فکر میکنم اولین چیزی که یک برنامه خوب باید داشته باشد. یک طراحی بسیار هوشمندانه است که توسط تهیهکننده عملی میشود. این طرح باید تؤام با تحقیق باشد. آن چیزی که باعث شده است که مردم به سمت ماهواره سوق پیدا کنند این است که برنامههای بدون پژوهش ساخته میشود و این باعث میشود مخاطب به سمت کانالهای دیگر کشیده شود. سرانه مطالعه هر ایرانی در سال ممکن است به یک ساعت هم نرسد و تازه آن هم اکثرا جراید و روزنامه است. اول اینکه تهیهکننده باید خود سواد لازم را داشته باشد و تحقیق لازم را انجام دهد و دومین چیز این است که چیدمان درستی انجام دهد و هزینه را درست برنامهریزی کند و به افراد متخصص با خرج هزینه متناسب و صرف زمان متناسب به ساخت برنامه کمک کرد. وقتی که مخاطب کودک است باید به اندازه درک او با او صحبت کرد. چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد.
جناب”ابوریحان” یک دختر بچه کودکی به نام “ریحانه” را خلق کرده بود و از زبان آن کودک سؤالات را پرسیده بود و به زبان کودکی جواب داده بود. ولی ما اکنون فراموش کردهایم که زمانی خود ما بچهها بودهایم و یادمان رفته است که کودک تعداد لغاتی که میداند محدود است و نیز یادمان رفته است که شغل بچهها بازی است و باید با زبان سرگرمی با او صحبت کرد و نیز اینکه بدانیم بچه یک ذهن پرسشگر دارد و او چون چیزی را نمیداند بعد از اینکه زبان به سخن گشود شروع به سؤال کردن میکند. در هر کشوری قصههای اخلاقی را به زبان کودک برای او مطرح میکنند مثل کلیله و دمنه.
برنامهسازی مثل یک میهمانی بزرگ میماند که شما باید نگاه کنید ببینید چه کسانی در این میهمانی شرکت کردهاند از خردسال هست تا بزرگسال با سلایق و علایق و سطوح ذائقه متفاوت. و شما که نمیتوانید برای تک تک آنها غذای مورد علاقهاش را آماده کنید ولی میتوانید غذایی آماده کنید که همه استفاده کنند میتوانید نوشیدنی آماده کنید که همه استفاده کنند میتوانید سالاد، دسر و میوهای آماده کنید که همه بتوانند استفاده کننداز زمانی که دکمه پاور تلویزیون را میزنند در پای برنامه شما مینشینند در حقیقت شما به منزل آنها وارد میشوید و آنها میهمان برنامه شما میشود و باید این گرمی و صمیمت را احساس کنند.
4-1-4-10 گیتیفر شفایی :
یک برنامه را باید از همه جهت بررسی کرد. مثل اینکه این برنامه در چه مدت زمانی، با چه مبلغی و با چه امکاناتی تولید شده است. برنامه موفق را میتوان خیلی راحت ساخت. برنامهای موفق است که برای مخاطب هدف خود تأثیرگذار باشد حتی اگر یک برنامه خیلی خیلی ساده باشد حتی شاید فقط یک کلیپ باشد.
مفاهیم اخلاقی برای بچههای خردسال ممکن است درک نشود و شاید از طریق اجرای یک مجری و یا متنهایی که میگذاریم این مفاهیم منتقل شود. در هر گروه سنی باید خاص باشد به ویژه در گروه سنی نوجوان حتی پوشش مجری و حتی فن بیانش که به فراموشی سپرده شده است مورد توجه قرار بگیرد.
گروه خردسال گیراییاش در یک حدی است و ما باید موضوعات خاصی را برای او درنظر بگیریم و اگر بیشتر از حد گیراییاش باشد کودک خردسال آن را درک نمیکند. برای کودکان و نوجوانان نیز باید در حد توانایی ذهنیشان و درک و فهمشان مطالب پیش بینی شود.
برای تأثیرگذاری بر مخاطب و جذب آن ابتدا متن و پژوهش یک برنامه در اولویت قرار دارد. تا یک برنامه را جذاب کند سپس دکور، نورپردازی و صدابرداری که از ابتدا باید برای آن فکر کنیم و یک نقشه درست طراحی کنیم. بعد هم باید به شخصیتپردازی شخصیتها را بپردازیم. و بعد به صورت غیرمستقیم مفاهیم را در برنامه بگنجانیم. تنوع تصاویر بسیار مورد نیاز است. رنگ آمیزی مناسب دکور بسیار مهم است. با آواز و شعر گروهی در سرودهای دسته جمعی فقط موافقم. و کمدی در حدی که به تمسخر نرسد. استفاده از عروسک در جای خودش باید باشد و صدرصد باید برنامه عروسکی باشد و اگر پیش بینی نشده باشد وجود عروسک اصلا لزومی ندارد.
از عوامل جذابیت قالب مسابقه میتوان به در نظر گرفتن گروه سنی خاص خودش و مسابقاتی که برای آن گروه سنی پیش بینی میکردیم اشاره کرد. دیگری دکور برنامه بود که خیلی به جذب کودکان کمک میکند و این دکور نیز باید متناسب با فرم و حال و هوای مسابقه طراحی شود. مثلا اگر ما برای مسابقه “سی” که یک مسابقه درسی بود دکوری طراحی میکردیم که پر از درخت و گل بود شاید آن جذابیتی که با ساخت یک کره زمین و نورپردازی زیبای آن به وجود آوردیم ایجاد نمیشد.
4-1-4-11 رودابه حمزهای :
برنامهای موفق نامیده میشود که ضمن داشتن