
اما از دیدگاه نگارنده به صورت کلی میتوان چهار دسته از شخصیتهای بالینی را بررسی کرد و تأثیرات آن را به صورت گذرا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. پر واضح است که بررسی عوامل فوق به معنای وجود الزامی همه یا یکی از شخصیتهای ذیل در همه افراد نیست بلکه به این معنی است که ممکن است پوشش بعضی افراد ناشی از این موضوع باشد.<br />نخست شخصیتهای افسرده11؛ به نظر میرسد افرادی که از لحاظ بالینی دارای علائم افسردگی هستند و یا در وضعیت حاد اسکیزوئید12 هستند به دلیل انزوا طلبی و گوشه گیری، ممکن است اهمیت کمتری به پوشش خود داده و به صورت نا آراسته در جامعه حاضر شوند. این نا آراستگی ممکن است به صورت بد حجاب و آرایش نکرده و پوشش نا مرتبی که پوشانندگی لازم را ندارد یا به صورت پوشیده و شبه محجبه به نمایش درآید.
از سوی دیگر به نظر میرسد یکی از راههایی که بسیاری از زنان برای فرار از حالت افسردگی در پیش میگیرند گرایش به لوازم آرایشی و پوشش آزاد است. آنها با این برداشت که ظاهر بدحجاب آنها را با نشاط و زیبا تر نشان میدهد سعی در عبور از حالت افسردگی دارند.
نوع دوم از حالات بالینی که به نظر میرسد بر پوشش افراد تأثیر گذار است، شخصیتهای نمایشی13 است که نیازمند جلب توجه و ابراز محبت از سوی دیگران هستند. بعضی زنان برای دریافت محبت و توجه از سوی دیگران سعی میکنند با پوششهایی جلب توجه کننده، نظر اطرافیان را جلب کرده و از این طریق نیازمندی خود به توجه را رفع کنند. از سوی دیگر ممکن است این جلب توجه خود مقدمه ای برای اخذ محبت از طرف مقابل و تأمین نیاز عاطفی فرد باشد.
به نظر میرسد زنانی که نیاز های عاطفی آنها از قبیل مورد توجه و محبت قرار گرفتن در محیط خانوادگی تأمین نمیشود دچار این اختلال بالینی میشوند.
نوع سوم از شخصیتهای بالینی، شخصیتهای ضد اجتماعی14 هستند. آنها از اینکه قوانین اجتماعی را زیر پا میگذارند لذت برده و بد حجابی برای آنها از این بابت که مقررات اجتماعی را رد میکند هیجان انگیز و لذت بخش است.
دسته چهارم و آخر از شخصیتهای بالینی که از دیدگاه نگارنده در مسئله پوشش تأثیر گذار است، شخصیتهای آزارگرا15 است. این شخصیتها از دیگر آزاری لذت میبرند. بعضی زنان از اینکه میتوانند با پوشش خود مردان را تحریک کرده و نیازمند خود کنند و سپس اجازه دستیابی به خود را نیز به مردان ندهند لذت میبرند.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد تحلیل شخصیتهای روانی و میزان و چگونگی تأثیر آنها بر پوشش زنان نیازمند پژوهشی مجزا است.
از سوی دیگر به نظر میرسد یکی از راههایی که بسیاری از زنان برای فرار از حالت افسردگی در پیش میگیرند گرایش به لوازم آرایشی و پوشش آزاد است. آنها با این برداشت که ظاهر بدحجاب آنها را با نشاط و زیبا تر نشان میدهد سعی در عبور از حالت افسردگی دارند.
نوع دوم از حالات بالینی که به نظر میرسد بر پوشش افراد تأثیر گذار است، شخصیتهای نمایشی13 است که نیازمند جلب توجه و ابراز محبت از سوی دیگران هستند. بعضی زنان برای دریافت محبت و توجه از سوی دیگران سعی میکنند با پوششهایی جلب توجه کننده، نظر اطرافیان را جلب کرده و از این طریق نیازمندی خود به توجه را رفع کنند. از سوی دیگر ممکن است این جلب توجه خود مقدمه ای برای اخذ محبت از طرف مقابل و تأمین نیاز عاطفی فرد باشد.
به نظر میرسد زنانی که نیاز های عاطفی آنها از قبیل مورد توجه و محبت قرار گرفتن در محیط خانوادگی تأمین نمیشود دچار این اختلال بالینی میشوند.
نوع سوم از شخصیتهای بالینی، شخصیتهای ضد اجتماعی14 هستند. آنها از اینکه قوانین اجتماعی را زیر پا میگذارند لذت برده و بد حجابی برای آنها از این بابت که مقررات اجتماعی را رد میکند هیجان انگیز و لذت بخش است.
دسته چهارم و آخر از شخصیتهای بالینی که از دیدگاه نگارنده در مسئله پوشش تأثیر گذار است، شخصیتهای آزارگرا15 است. این شخصیتها از دیگر آزاری لذت میبرند. بعضی زنان از اینکه میتوانند با پوشش خود مردان را تحریک کرده و نیازمند خود کنند و سپس اجازه دستیابی به خود را نیز به مردان ندهند لذت میبرند.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد تحلیل شخصیتهای روانی و میزان و چگونگی تأثیر آنها بر پوشش زنان نیازمند پژوهشی مجزا است.