
اوصاف و اعمال قوم یهود، آنچنان که قرآن اشاره کرده، در ردیف بدترین و زشتترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد بنابراین اگر بتوان این موارد و مجموعه را به عنوان «فرهنگ یهود» یا «فرهنگ بنی اسرائیلی» خلاصه و تعریف نمود؛ آنگاه ناگزیر باید ناظر و شاهد تشییع تابوت فرهنگ و تمدن سرزمین غرب بود و بر آرامگاه آن مویه کرد؛ زیرا آنچه امروز به عنوان معیار، ارزش، اخلاق، فرهنگ و …، بر جوامع غربی حکمرانی میکند، دقیقاً منطبق با «سنت و سیره» مذکور، یعنی «فرهنگ یهودی – اسرائیلی» است. امروز عواطف، احساسات و افکار عمومی در غرب تحت سیطره این فرهنگ است. تذکر این موضوع اگرچه بسیار تلخ و ناگوار مینماید، اما واقعیتی است که نمود عینی پیدا کرده و بر عرصهی جهانی سایهی شوم خود را گسترده است و خطر آن؛ جغرافیای فرهنگ و اجتماع در جهان را تهدید میکند.403
3-2-2) کافران:
گروه دیگری که در قرآن آشکارا به عنوان دشمنان جبههی حق معرفی شدهاند، کفرپیشگانند و خطر این گروه به قدری است که قرآن در آیات متعدد از آنها سخن به میان آورده است و در آیاتی، کفار را به عنوان دشمن خداوند معرفی کرده است و نیزخداوند هم دشمن آنها است از این رو دوستی با آنها، دشمنی با خداست:« مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ»404: کسى که دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است و) خداوند دشمن کافران است.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه مینویسد: در این جمله به جاى اینکه ضمیر کفار را به کار ببرد و بفرماید: (عدو لهم)، اسم ظاهر آنان را آورده و نکتهاش این است که بر علت حکم دلالت کند و بفهماند اگر(یهود) دشمن ایشانست، به خاطر این است که ایشان کافرند و به طور کلى خداى تعالى دشمن کفار است.405
3-2-2-1) تعریف کافر در لغت و اصطلاح:
واژهی کفر، یکی از برجستهترین واژگان کلیدی در قرآن کریم است. این واژه نقش مهمی در نظام اخلاقی–دینی قرآن است(با بار معنایی منفی) دارد؛ و نه تنها مفهومی است که همهی صفات منفی دیگر بر محور آن می گردد، حتی با قرائت سطحی قرآن مجید متقاعد میشویم که نقش مفهوم کفر چنان در همه جا ساری است که انسان حضور آن را در همهی عبارات و آیاتی که با اخلاق و رفتار آدمی سر و کار دارد حس می کند.406مؤلف کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن» بعد از نقل معانی چند، پیرامون کلمهی «کفر»مینویسد: تحقیق مطلب در این است که اصل واحد در مادهی «کفر» همان معنی رد و عدم اعتنا به چیزی میباشد و معانیای مانند بیزاری، نابودی و پوشیدن از آثار کفر میباشند.407 . الکُفْرُ فی اللّغه: ستر الشیء، و وصف اللیل بِالْکَافِرِ لستره الأشخاص، و الزّرّاع لستره البذر فی الأرض، و لیس ذلک باسم لهما کما قال بعض أهل اللّغه لمّا سمع؛ یعنی: کُفْردرلغت به معنی پوشیده شدن چیزى است و شب را هم بهخاطر اینکه اشخاص و اجسام را با سیاهیش میپوشاند با واژه کَافِر وصف کردهاند و زارع را هم که پیوسته بذر و دانه را در زمین مىافشاند و در خاک پنهان مىکند. راغب در ادامه میگوید: کافر در عرف دین به کسى گفته میشود که وحدانیّت یا نبوت یا شریعت یا هر سه را انکار کند.408 در کتاب لسانالعرب و مجمع البحرین نیز چنین آمده است: کافر در لغت از ریشه «کُفر»409 به معناى جحد و انکار یک چیز، یا از ریشه «کَفر» به معناى پوشش گذشتن بر چیزى است.410 از مطالعه کتابهاى لغت معلوم مىشود کسانى که به خدا و پیامبر او ایمان نمىآورند، به هر دو معنى کافر نامیده مىشوند؛ چون آنان روى حقایق سر پوش مىنهند و آن را انکار مىکنند؛ ولى در اصطلاح فقه،کافر به کسى گفته مىشود که دین اسلام یا یکى از ضروریات آن را نپذیرد. چنان که محقق حلى مىگوید: «کافر به کسى گفته مىشود که از دایره دین اسلام خارج شده باشد و یا این که داخل در اسلام باشد، اما یکى از ضروریات آن را انکار کند؛ مانند خوارج و غُلات»411 سایر فقیهان نیز مشابه همین تعریف را از کافر بیان نمودهاند. به عنوان مثال سید یزدى در کتاب عروه الوثقى مىگوید: «کافر کسى است که وجود خدا یا یگانگى او یا رسالت پیامبر را انکارکند یا یکى از ضروریات دین را با توجه به ضرورى بودن آن انکار نماید به گونهاى که مستلزم انکار رسالت شود».412 امام خمینى (ره) هم در تعریف کافر مىفرماید: «کافر کسى است که آیینى غیر از آیین اسلام را بپذیرد و یا آیین اسلام را بپذیرد،