مصدق، آمریکا، انگلیس، سیاست، آمریکا،، انتخابات

از دیگر بحران های سیاسی دوران مصدق که با رهبری انگلیس در ایران اجرا گردید، انتخابات مجلس هفدهم بود. انگلیس درصدد ورود نمایندگانی که به نحوی گرایشاتی آنگلوفیلی داشتند به مجلس ایران بود تا بتواند حقوق ازدست رفته خود را احیا نماید لذا بیشترین تلاش ممکن را در انتخابات به سود خود کرد امری که مسبوق به سابقه بوده است. اما در انتخابات، ملی گرایان توفیقات سیاسی بهتر و بیشتری نسبت به طرفداران سیاست انگلستان داشتند.آبراهامیان در این زمینه مینویسد”در شهرهای بزرگ، جبهه ملی بیشتر کرسی ها را صاحب شد. در تهران که مجموع آرا دو برابر انتخابات پیشین بود، جبهه ملی دوازده کرسی را به دست آورد. ولی در اکثر حوزههای دیگر استان ها بویژه نواحی روستایی، مخالفان موفقتر بودند. مصدق با پی بردن به اینکه جناح مخالف، اکثریت قابل توجه کرسی های استانی را به دست خواهند آورد، پس از اینکه انتخاب شوندگان به حدنصاب لازم رسیدند (79 نماینده)، انتخابات را متوقف کرد.از 79 نماینده، 30 نفر، یا وابسته به جبهه ملیبودند و یا موضعی بسیار نزدیک با آن داشتند. 49 نماینده دیگر، که بیشتر از زمینداران بودند،به دو فراکسیون سلطنتطلب و طرفدار انگلیس تقسیم میشدند(آبراهامیان ،1388 :331وهمچنین، سفری،1371: 422).
انگلیس که خطر قدرت ملی گرایان را بیش از پیش احساس می کرد در انجام انتخابات نیز به کرات اغتشاشات را ایجاد نمود تا از اقتدار هرچه بیشتر ملی گرایان جلوگیری به عمل آورد تا جایی که با پرداخت رشوه های کلانی به برخی از نیروها و مامورین دولتی سیاست های خود را اجرا نمود. در همین خصوص،دکتر مصدق طی پیامی رادیویی گفت”مداخلات بعضی از مأمورین دولتی و ثروتمندان متنفذ محلی در شهرستان ها و آزادی بیسابقه انتخابات موجب گردید بعضی از انجمن های نظارت سوء استفاده کنند” وی در عین حال اظهار اطمینان کرد که هشتاد درصد نمایندگانی که به مجلس میروند، نماینده حقیقی ملت خواهند بود(نجاتی، 1366 :219).
با ورود مصدق به مجلس و در ادامه انتصاب وی به صدارت عظمی، در طی جریاناتی وی در ابتدا با پهلوی دوم دچار چالش هایی در زمینه قدرت های سیاسی و مناصب دولتی می شود و در ادامه با حمایت نیروهای مذهبی در راس امور فعالیت می کند. وقایع مذکور که صرفا ابعاد تاریخی و روندی روزشمار به خود می گیرند، نویسنده را از بررسی موشکافانه وقایع مذکور(استعفای مصدق، قیام سی تیر و بازگشت مجدد وی به قدرت) منصرف می نمایدهرچند باید اشاره نمود که درخلال عزل و نصب های متمادی این دوران کماکان سایه های بریتانیا برجستگی خاص خودرا داراست و سیاست مداران حامی آنگلوفیل نصب شده در این ایام گواهی فرضیه مذکور است. در دوره دوم حکومت، ملی گرایان پس از واقعه سی تیرماه، حملههای شدیدی را علیه افراد یا گروه هایی که به نحوی حامی منافع انگلیس در ایران بودند اعمال کردند، افراد یا گروه هایی همچون شاه، ارتش، اشراف زمیندار و مجالس سنا و شورای ملی. انگلستان نیز همچنان سیاست های خصومت آمیز خود را علیه ملی گرایان به طور عام و دکتر مصدق به طور خاص ادامه می داد(سفری، 1371: 640-662 و همچنین، آبراهامیان، 1388 :326-348).
متن ملی شدن صنعت نفت:
به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاء کنندگان زیر پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، بعنی عملیات اکتشافی، استخراج وبهره برداری در دست ملت ایران قرار گیرد. امضاء دکتر مصدق، اللهیار صالح، ابوالحسن حائریزاده، دکتر علی شایگان، حسین مکی.
بند3- ابزارهای انگلستان در طراحی، هدایت و وقوع کودتای 28 مرداد 1332، ایالات متحده آمریکا، نخستین هم پیمان انگلیس در براندازی کابینه مصدق:
دامنه چالش ها و کشمکش های سیاسی میان دولت مصدق و بریتانیا کماکان ادامه داشت. بریتانیا به خوبی واقف گردید تا هنگامی که حمایت های آمریکا از دولت مصدق، علی الخصوص حمایت های اقتصادی ادامه داشته باشد، اعمال فشار و ایجاد تنگنا در حکومت مصدق ممکن نخواهد بود(کاتوزیان،1371 :236-255). لذا بحران دیگر را می توان ترغیب و تحریک ایالات متحده از سوی انگلیس در عدم حمایت و در ادامه اتخاذ رویکرد تخاصمی علیه کابینه مصدق از سوی سیاستمداران آمریکایی دانست. به دیگر سخن، انگلستان تنها راه حل و مدیریت بحران(تئوری برچر) در حذف ملی گرایان و شکست آنان را تحریک و ترغیب ایالات متحده در اجرای کودتا می دانستند.
در ابتدا، اظهارنظرها در محافل سیاسی آمریکا نیز درباره دولت دکتر مصدق متفاوت بود. مک.گی47، معاون وزیر امورخارجه، نظر مثبتی درباره مصدق داشت و مخالفان او را عناصر ارتجاعی دربار و مجلس میدانست اما آرتور ریچاردز48و گریدی49 در سفارت آمریکا، نسبت به توانایی مصدق برای فائقآمدن بر مشکلات و بخصوص بر مشکل نفت، تردید داشتند و او را غیرقابل اعتماد میدانستند(بیل،1371: 100-104). این دوگانگی در ارزیابی ها تا ماه های بعدی ادامه داشت تا اینکه با تغییریافتن دولت دموکرات آمریکا و روی کارآمدن آیزنهاور، حمایت ها از دولت دکتر مصدق در آمریکا بسیار کمتر شد. آمریکا در آغاز نسبت به نتایج هرگونه اقدام نظامی احتمالی از سوی انگلیس بر ضد ایران در منطقه استراتژیک خاورمیانه ابراز نگرانی میکرد چرا میتوانست بهانهای برای تحرک نظامی شوروی قرار گیرد. در چهاردهم اردیبهشت ۱۳۳۰،استوتزمن50، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران، گزارشی درباره موقعیت دولت مصدق تهیه کرد و توصیه نمود دولت آمریکا حمایت خود را از مصدق آشکار کند. در بخشی از این گزارش آمده بود”حمایت و راهنمایی ها و حتی کمک های اقتصادی ما میتواند مصدق را از نفوذ و سلطهطلبی چپیهای رادیکال که در گذشته نفوذ بسیار بر او داشتهاند، خلاص کند. اگر ما کارت های خود را درست بازی کنیم، میتوانیم در مصدق نفوذ واقعی پیدا کنیم و به اهداف خود نائل شویم”(استوتزمن،1951: 451). درنهایت ارزیابی دستگاه سیاسی آمریکا بر آن قرار گرفت که کمک های اقتصادی به دولت مصدق مانند رزمآرا ادامه یابد. اما درادامه و با سعایت های دولت بریتانیا اوضاع منقلب گردید. هنگامی که چالش های سیاسی دولت مصدق و بریتانیا شدت بیشتری یافت و تهدید و ترغیب انگلیسی ها در عدم کمک رسانی مالی به ایران نیز موثر واقع شد، مصدق رویکردهای مختلفی را در راستای اخذ کمک های مالی به آمریکا اتخاذ نمود. دکتر مصدق امیدوار بود با بزرگنمایاندن خطر تهدید کمونیست ها احتمالا خواهد توانست از کمک آمریکا بهرهمند شود امادرنهایت این کار او بهانهای بهدست حامیان سیاست انگلیس در آمریکا داد تا با تاکید بر ناتوانی دولت دکتر مصدق در کنترل اوضاع، زمینه اقدامات مستقیم بر ضد او را فراهم کنند. تنها کمک آمریکا که فراتر از گفتوگوهای سیاسی همچنان ادامه داشت، اعتبارات اصل چهار ترومن بود، اما مصدق از کمبودن کمک های اصل چهار نیز ناراضی بود. در این اوضاع و احوال، افشای متن نامههای مصدق به رئیسجمهور آمریکا برای دریافت کمک مالی از ایالاتمتحده، در داخل کشور انعکاسی منفی علیه او ایجاد کرد وحمله مخالفان او را در پی داشت. نامههای مصدق در میان گروه های مخالف بازخوردهای منفی زیادی به همراه داشت و روزنامههای چپگرا با انتشار مقالههای مختلف به افشاگری دراینباره پرداختند.روزنامه داد در شماره بیستوسوم آبان ۱۳۳۰، پس از اولین نامه مصدق به ترومن، چنین نوشته بود”دکتر مصدق شخصانامهای خصوصی برای ترومن فرستاده و در آن تقاضای کمک مالی آمریکا به ایران را داده است. گفته میشود شاید متن این نامه از طرف رئیسجمهور آمریکا منتشر شود و یک نامه خفتآور برای ملت ایران محسوب شود”(یوناه وناتر،۱۳۷۸: 335).
مصدق هنگام تسلیم این نامهها به هندرسون، سفیر آمریکا، گفته بود: “ایران گدایی، هدیه و بخشش نمی خواهد، بلکه فقط از دوست خود وام میخواهد. اگر آمریکا مایل باشد، ایران آماده و علاقمند است در ازای کمک آمریکا، تمام نفتی را که درحالحاضر موجود دارد، با پنجاهدرصد تخفیف به آمریکا بفروشد”.51 هندرسون در پاسخ به این پیشنهاد، با صراحت و قاطعیت اعلام داشت”اگر آمریکا این مقدار نفت را از ایران خریداری کند، امیدهای موجود برای حل مشکلات میان ایران و انگلیس از بین میرود”(یوناه وناتر،۱۳۷۸:۳۳۶).نارضایتی دکتر مصدق از کمک های اقتصادی اندک آمریکا، زمانی بیشتر شد که سفارت آمریکا در تهران اعلام کرد کمک های اصل چهار برای سال مالی ۱۳۳۲ نیز تا نیمه سال بهدست مجریان طرح هایی که هنوز در مرحله ابتداییاند، نخواهد رسید. اصل چهار ترومن تا پایان سال مالی ۱۳۳۱ مبلغی بالغ بر شصت ویک میلیون وهفتصد وپنجاه هزار دلار به ایران کمک کرد و پیشبینی شده بود این مبلغ در سال ۱۳۳۲ به دویستوسیودومیلیون دلار برسد اما به علت اوضاع ایران، دولت آمریکا هرگونه کمک جدید را به امضای قراردادی جدید در چارچوب قانون امنیت مشترک (M.S.A) موکول نمود. نیویورکتایمز در اول بهمن ۱۳۳۰، نوشته بود: “دولت آمریکا موافقت کرده است بدون بهدستآوردن عهدنامه رسمی از شرایط برنامه امنیت مش
ترک، یک وام بیستوسهمیلیون دلاری به ایران بدهد”.52 اما دکتر مصدق عقیده داشت پذیرفتن شرایط قانون امنیت مشترک، بیطرفی ایران را به خطر خواهد انداخت. این قانون تاکید میکرد کشورهاییکه از کمک آمریکا برخوردار میشوند، موظف به تقویت نیروی دفاعی خود و کمک به دفاع از دنیای آزاد میباشند و باید در پیشرفت و ترقی حسن نیت بینالمللی، سهیم باشند(ذبیح،1360: 125).
این مساله، آزمونی دشوار برای دولت ایران بود که همچنان بر حفظ بیطرفی تاکید میکرد. در آبانماه ۱۳۳۱ اعتراضات شدیدی در مجلس از سوی نمایندگان تندرو جبهه ملی شکل گرفت و آنها نارضایتی خود را از این تقاضای آمریکا اعلام داشتند. درهرحال پیشازآنکه مصدق کمک جدیدی از آمریکا دریافت کند، جمهوری خواهان در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی رسیدند. آیزنهاور نشان داد خواستار اجرای نقشی فعالتر در امور ایران است. در دولت او، تفکر مسلط آن بود که کمونیست ها بهسادگی در جنبش های ناسیونالیستی رسوخ میکنند و در ایران هم حزب توده موفق به چنین کاری شده است. آنها معتقد بودند درکل قدرت کمونیست ها از قدرت طرفداران دکتر مصدق بیشتر است. جان فاستر دالس، وزیر امورخارجه آمریکا، عقیده داشت ادامه بحران ایران به قدرتیافتن کمونیست ها منتهی خواهد شد وشخص دکتر مصدق را مسئول ادامه بحران می دانست(روبین،1363: 65).با توجه به این مسائل بود که بهتدریج سیاست آیزنهاور به انگلیسی ها نزدیک تر شد و سرانجام حذف دکتر مصدق در دستور کار قرار گرفت اما بهنظر میرسید دکتر مصدق همچنان این تغییر سیاست آمریکا را درنمییافت و یا عمدا آن را نادیده میگرفت. او در آخرین تلاش ها برای دریافت کمک مالی از آمریکا در اواخر سال ۱۳۳۱، از هندرسون خواست تقاضا برای خرید یکصدهزار تن شکر را به دولت آمریکا اطلاع دهد اما پاسخ هندرسون منفی بود. شاید درماندگی مصدق برای دریافت کمک از آمریکا موجب شد او به همان حربه قدیمی روی آورد و با ایجاد یک بحران داخلی توجه آمریکا را به حساسیت اوضاع ایران جلب کند ولی در این مورد هم موفق نبود و چون در پانزدهم فروردین 1332 شمسی بار دیگر پاسخ منفی هندرسون را دریافت کرد، از سفیر آمریکا پرسید: “به عقیده شما من چه باید بکنم؟”.53آخرین پیام های مصدق به آیزنهاور، رنگ و بویی تهدیدآمیز داشت. او در هفتم خرداد ۱۳۳۲ در پیامی به رئیسجمهورآمریکا گفت:”اکنون که در اثر اقدامات شرکت سابق نفت و دولت انگلیس، ملت ایران در برابر مشکلات اقتصادی و سیاسی بزرگی قرار گرفتهاند که ادامه این وضعیت از نقطهنظر بینالمللی هم ممکن است عواقب خطیری داشته باشد و اگر در این موقع کمک موثر و فوری به این مملکت نشود، شاید اقداماتی که فردا بهمنظور جبران غفلت امروز به عمل آید، خیلی دیر باشد”(روحانی، 1381: 329).
پیام مصدق در ادامه همان سیاست قبلی برای جلب حمایت آمریکا، تاکید بر خطر کمونیسم بود و اینبار هم به نتیجه مطلوب نرسید. آیزنهاور در دوازدهم تیر ۱۳۳۲ چنین پاس